امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lethargic

ləˈθɑːrdʒɪk ləˈθɑːdʒɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
بی‌حال، سست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Hot,humid weather makes me lethargic.
- هوای گرم و مرطوب مرا کسل می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lethargic

  1. adjective lazy, sluggish
    Synonyms:
    apathetic blah comatose debilitated dilatory dopey dormant draggy drowsy dull enervated having spring fever heavy idle impassive inactive indifferent inert lackadaisical laggard laid-back languid languorous listless moony nebbish out of it passive phlegmatic sleepy sleepyhead slothful slow slumberous snoozy somnolent spiritless stolid stretchy stupefied supine torpid wimpy
    Antonyms:
    active busy energetic lively vital vivacious

ارجاع به لغت lethargic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lethargic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lethargic

لغات نزدیک lethargic

پیشنهاد بهبود معانی