Somnolent

ˈsɑːmnlənt ˈsɒmnələnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
خواب‌آلود، درحالت خواب و بیدار، چرتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The somnolent dog yawned.
- سگ خواب‌آلود خمیاز کشید.
- The somnolent student struggled to keep their eyes open during the boring lecture.
- دانش‌آموز تلاش کرد در طول سخنرانی خسته‌کننده چشم‌هایش را باز نگه دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد somnolent

  1. adjective sleepy
    Synonyms: asleep, dozy, drowsy, listless, nodding off, out of it, sleeping, snoozy, soporific, tired

ارجاع به لغت somnolent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «somnolent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/somnolent

لغات نزدیک somnolent

پیشنهاد بهبود معانی