خوابآلود، درحالت خواب و بیدار، چرتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The somnolent dog yawned.
سگ خوابآلود خمیاز کشید.
The somnolent student struggled to keep their eyes open during the boring lecture.
دانشآموز تلاش کرد در طول سخنرانی خستهکننده چشمهایش را باز نگه دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «somnolent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/somnolent