امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Comatose

ˈkoʊmətoʊs ˈkəʊmətəʊs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
پزشکی اغما، بیهش، بیهوش link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- After the accident, she was comatose for sometime.
- پس از تصادف مدتی در اغما بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد comatose

  1. adjective unconscious
    Synonyms:
    cold dead dead to the world dopey drowsy drugged hebetudinous inconscious insensible lethargic out out cold out to lunch senseless sleepy sluggish slumberous somnolent soporose stupefied stupid stuporous torpid vegged out
    Antonyms:
    alert awake conscious

ارجاع به لغت comatose

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «comatose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/comatose

لغات نزدیک comatose

پیشنهاد بهبود معانی