همچنین dopy نیز نوشته میشود ولی حالت نوشتار dopey رایج است.
گیج، منگ، نشئه
That medicine made me feel really dopey.
آن دارو مرا حسابی منگ کرد.
He had taken a sleeping tablet the night before and was still dopey.
او شب قبل یک قرص خوابآور خورده بود و هنوز هم گیج بود.
After being up all night I was pretty dopey at work.
بعد از این که کل شب رو بیدار موندم، سر کار خیلی گیج میزدم.
احمق، اسکول
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She's hanging out with a group of dopey kids making bad choices.
با یه مشت بچهی اسکول میپره و تصمیمهای بدی هم میگیره.
this dopy bitch
این جندهی اسکول
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dopey» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dopey