Drubbing

    ˈdrʌbɪŋ ˈdrʌbɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها

    noun
    کتک حسابی، چوبکاری جانانه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    noun
    شکست فاحش
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد drubbing

    1. noun the act of defeating or the condition of being defeated
      Synonyms:
      defeat beating overthrow rout slaughter massacre thrashing vanquishment whipping trouncing debacle trimming walloping licking dusting lacing whacking
    1. verb to criticize harshly and devastatingly
      Synonyms:
      slapping slamming lashing scorching slashing scathing roasting scoring blistering scourging excoriating
    1. verb beat thoroughly and conclusively in a competition or fight
      Synonyms:
      beating defeating trouncing pounding smashing battering thrashing whipping licking clobbering pummelling lambasting hammering flogging buffeting threshing belaboring basting batting berating assaulting assailing throbbing stamping creaming cudgelling instilling
    1. verb to render totally ineffective by decisive defeat
      Synonyms:
      crushing overwhelming trouncing thrashing vanquishing smashing annihilating clobbering massacring walloping overpowering creaming steamrollering

    ارجاع به لغت drubbing

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «drubbing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/drubbing

    لغات نزدیک drubbing

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه