با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Lashing

ˈlæʃɪŋ ˈlæʃɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    lashed
  • شکل سوم:

    lashed
  • سوم‌شخص مفرد:

    lashes

معنی و نمونه‌جمله

noun
شلاق‌زنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Cake with lashings of ice cream!
- کیک و یک عالمه بستنی!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lashing

  1. noun A punishment dealt with blows or lashes
    Synonyms: whipping, flogging, beating, hiding, thrashing, trimming, tanning, licking, flagellation
  2. verb Criticize harshly
    Synonyms: slamming, trussing, roasting, slashing, slapping, scourging, scoring, scorching, scathing, excoriating, drubbing, blistering, fastening
    Antonyms: praising, complimenting
  3. verb Strike as if by whipping
    Synonyms: whipping, scourging, slashing, thrashing, flogging, trouncing, licking, striking, smiting, trimming, smacking, beating, securing, scolding, satirizing, pummelling, lacing, lathering, hammering, flagellating, attacking, fastening, hiding, criticizing, chastising, castigating, blowing, blistering, berating, assailing
  4. adjective Striking
    Synonyms: floundering

ارجاع به لغت lashing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lashing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lashing

لغات نزدیک lashing

پیشنهاد بهبود معانی