هر چیز موقتاً سرهمبندیشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The chef had to come up with a lash-up dessert after realizing they were out of the necessary ingredients.
سرآشپز پس از اینکه متوجه شد مواد لازم را ندارد، مجبور شد یک دسر سرهمبندیشده (از چیزهای موجود) تهیه کند.
The team had to quickly create a lash-up solution to fix the broken machinery.
تیم مجبور شد بهسرعت راهحلی موقتی برای تعمیر ماشینآلات خراب بیابد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lash-up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lash-up