گذشتهی ساده:
scorchedشکل سوم:
scorchedسومشخص مفرد:
scorchesصفت تفضیلی:
more scorchingصفت عالی:
most scorchingسوزان، داغ
The scorching sun made it unbearable to be outside without sunscreen.
آفتاب سوزان بیرون بودن بدون کرم ضدآفتاب را غیرقابلتحمل کرده بود.
The scorching desert winds dried out my lips.
بادهای صحرای سوزان لبهایم را خشک کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scorching» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scorching