با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Baking

ˈbeɪkɪŋ ˈbeɪkɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    baked
  • شکل سوم:

    baked
  • سوم‌شخص مفرد:

    bakes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
کیک‌پزی، نان‌پزی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- My grandmother taught me the art of baking.
- مادربزرگم هنر کیک‌پزی را به من آموخت.
- Baking is one of my favorite hobbies.
- نان‌پزی یکی از سرگرمی‌های محبوب من است.
noun uncountable
غذا و آشپزی پخت‌و‌پز
- The art of baking is a wonderful way to express creativity and bring joy to others through food.
- هنر پخت‌وپز راهی فوق‌العاده برای بیان خلاقیت و ایجاد شادی برای دیگران از طریق غذا است.
- I have been practicing my baking skills
- مهارت‌های پخت‌و‌پز خود را تمرین کرده‌ام.
adjective informal
سوزان، بسیار گرم
- The desert can reach baking hot temperatures of over 100 degrees Fahrenheit.
- این بیابان می‌تواند به دمای سوزان بالای ۱۰۰ درجه‌ی فارنهایت برسد.
- The baking sun caused everyone to seek shade.
- آفتاب بسیار گرم باعث شد همه به دنبال سایه باشند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد baking

  1. verb To harden
    Synonyms: tempering, firing, annealing
  2. adjective Marked by much heat
    Synonyms: hot, ardent, blistering, boiling, broiling, burning, fiery, heated, red-hot, baking hot, roasting, scalding, scorching, searing, sizzling, sultry, sweltering, torrid
  3. verb Be very hot, due to hot weather or exposure to the sun
    Synonyms: broiling, cooking, toasting, pan-broiling, barbecuing, warming, stewing, roasting, parching, heating, hardening, grilling, burning, frying, firing, sauteing, dry, boiling
  4. noun
    Synonyms: basting

ارجاع به لغت baking

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «baking» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/baking

لغات نزدیک baking

پیشنهاد بهبود معانی