آخرین به‌روزرسانی:

Hardening

ˈhɑːrdənɪŋ ˈhɑːdənɪŋ

گذشته‌ی ساده:

hardened

شکل سوم:

hardened

سوم‌شخص مفرد:

hardens

معنی‌ها

noun

سخت‌شدگی، سختش، سخت‌گری

noun

(ماده‌ای که برای سفت کردن به‌کار می‌رود) سخت‌گر، سختش‌آور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hardening

  1. noun thickening
    Synonyms:
    solidification setting crystallization

ارجاع به لغت hardening

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hardening» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hardening

لغات نزدیک hardening

پیشنهاد بهبود معانی