امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fiery

ˈfaɪri ˈfaɪəri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    fierier
  • صفت عالی:

    fieriest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
آتشین، آتش‌بار، آتشی‌مزاج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- fiery words
- حرف‌های تند
- fiery kisses
- بوسه‌های آتشین
- fiery fumes
- بخاری‌های قابل‌اشتعال
- his fiery nature
- خلق زود خشم او
- a fiery sore
- زخم متورم و سوزناک
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fiery

  1. adjective passionate; on fire
    Synonyms:
    ablaze afire aflame agitable alight blazing burning choleric combustible conflagrant enthusiastic excitable febrile fervid fevered feverish fierce flaming flaring flickering flushed glowing heated hot hot-blooded hot-headed hot-tempered igneous ignited impassioned impetuous impulsive inflamed in flames intense irascible irritable madcap peppery perfervid precipitate red-hot spirited unrestrained vehement violent
    Antonyms:
    cold cool dull flat impassive subdued

ارجاع به لغت fiery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fiery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fiery

لغات نزدیک fiery

پیشنهاد بهبود معانی