صفرایی، صفراییمزاج، تندخو، آتشیمزاج، زودجوش، تندمزاج
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Our teacher was a thin, choleric man.
معلممان مردی لاغر و آتشیمزاج بود.
Despite his choleric nature, he was a wonderful manager.
علیرغم طبیعت تندخویش، او مدیری فوقالعاده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «choleric» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/choleric