امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Quick-tempered

kwɪkˈtempəd kwɪkˈtempəd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
آتشی‌مزاج، تندمزاج، زودخشم، تندخو، جوشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He has a quick-tempered personality and often gets into arguments with others.
- او شخصیتی آتشی‌مزاج دارد و اغلب با دیگران وارد مشاجره می‌شود.
- My sister is quick-tempered and tends to lose her temper over small things.
- خواهرم تندمزاج است و به خاطر چیزهای کوچک عصبانی می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quick-tempered

  1. adjective easily upset, angered
    Synonyms: choleric, cranky, cross, excitable, fiery, hot-tempered, impatient, impulsive, inflammable, irascible, irritable, passionate, peppery, petulant, quarrelsome, ratty, sensitive, short-tempered, shrewish, splenetic, temperamental, testy, waspish
    Antonyms: calm, cool, easy-going, even-tempered, laid-back

ارجاع به لغت quick-tempered

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quick-tempered» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/quick-tempered

لغات نزدیک quick-tempered

پیشنهاد بهبود معانی