آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Impulsive

ɪmˈpʌlsɪv ɪmˈpʌlsɪv

معنی impulsive | جمله با impulsive

adjective C2

عجولانه، بدون فکر، عجول، بی‌فکر، نسنجیده

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

an impulsive remark

اظهارنظر بدون فکر

He made an impulsive purchase that he later regretted.

او خریدی عجولانه انجام داد که بعداً پشیمان شد.

adjective

دمدمی، مودی، هوسی، ویری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

an impulsive person

آدم دمدمی

His impulsive behavior often led him into trouble with his friends.

رفتار مودی‌اش اغلب او را با دوستانش دچار مشکل می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد impulsive

  1. adjective tending to act without thought
    Antonyms:

لغات هم‌خانواده impulsive

  • adjective
    impulsive

ارجاع به لغت impulsive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impulsive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impulsive

لغات نزدیک impulsive

پیشنهاد بهبود معانی