شکل جمع:
impulsionsانگیزه، شوروشوق، تمایل
She followed her impulsion and signed up for the art class without hesitation.
او از تمایل خود پیروی کرد و بدون تردید در کلاس هنر ثبتنام کرد.
His impulsion to travel the world grew stronger after reading that book.
انگیزهی او برای سفر به دور دنیا پساز خواندن آن کتاب قویتر شد.
انگیزه، محرک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The sudden crisis acted as an impulsion for immediate government action.
بحران ناگهانی بهعنوان محرکی برای اقدام فوری دولت عمل کرد.
The impulsion behind the new policy was the need for economic stability.
انگیزهی پشت سیاست جدید، نیاز به ثبات اقتصادی بود.
شکل جمع impulsion در زبان انگلیسی impulsions است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «impulsion» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impulsion