بهطور نسجیده، از روی بیملاحظگی، بهطور تکانشی، از روی بیتدبیری، احمقانه، از روی ندانمکاری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Avoid reacting impulsively to events around you.
به رویدادها و اتفاقات پیرامون خود بهطور نسجیده واکنش نشان ندهید.
He often acts impulsively and later regrets it.
اغلب از روی بیتدبیری عمل میکند و بعداً پشیمان میشود.
I impulsively blurted out the answer without thinking.
بدون اینکه بیندیشم، پاسخ را بهطور تکانشی بیان کردم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «impulsively» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impulsively