با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Impulsively

ɪmˈpʌlsɪvli ɪmˈpʌlsɪvli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
به‌طور نسجیده، از روی بی‌ملاحظگی، به‌طور تکانشی، از روی بی‌تدبیری، احمقانه، از روی ندانم‌کاری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Avoid reacting impulsively to events around you.
- به رویدادها و اتفاقات پیرامون خود به‌طور نسجیده واکنش نشان ندهید.
- He often acts impulsively and later regrets it.
- اغلب از روی بی‌تدبیری عمل می‌کند و بعداً پشیمان می‌شود.
- I impulsively blurted out the answer without thinking.
- بدون اینکه بیندیشم، پاسخ را به‌طور تکانشی بیان کردم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impulsively

  1. adverb imprudently
    Synonyms: hastily, impetuously, carelessly, foolishly, rashly

لغات هم‌خانواده impulsively

ارجاع به لغت impulsively

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impulsively» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impulsively

لغات نزدیک impulsively

پیشنهاد بهبود معانی