با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Impure

ɪmˈpjʊr ɪmˈpjʊə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more impure
  • صفت عالی:

    most impure

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ژیژ، ناپاک، چرک، کثیف، ناصاف، ناخالص، نادرست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- impure water
- آب ناپاک
- impure air
- هوای کثیف
- They considered heathens impure.
- آنان کفار را نجس می‌پنداشتند.
- impure thoughts concerning his brother's wife
- افکار گنهکارانه‌ی او درباره‌ی زن برادرش
- impure metals
- فلزات غش‌دار (ناخالص)
- an impure chemical
- ماده‌ی شیمیایی ناخالص
- ... so that those whose nature is impure may come to a bad lot ...
- ... تا سیه‌روز شود هر که در او غش باشد
- impure Latin
- لاتین ناسره
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impure

  1. adjective not clean mentally, physically; mixed
    Synonyms: admixed, adulterated, alloyed, carnal, coarse, common, contaminated, corrupt, debased, defiled, desecrated, diluted, dirty, doctored, filthy, foul, gross, grubby, immodest, immoral, indecent, infected, lewd, nasty, not pure, obscene, polluted, profaned, smutty, squalid, sullied, tainted, unchaste, unclean, unrefined, unwholesome, vile, vitiated, weighted, wicked
    Antonyms: chaste, clean, impeccable, pure, sterile

ارجاع به لغت impure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impure

لغات نزدیک impure

پیشنهاد بهبود معانی