Polluted

pəˈluːtɪd pəˈluːtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    pollutes
  • وجه وصفی حال:

    polluting
  • صفت تفضیلی:

    more polluted
  • صفت عالی:

    most polluted

معنی

adjective
آلوده، ناپاک، پلشت، نجس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد polluted

  1. adjective Rendered unwholesome by contaminants and pollution
    Synonyms: contaminated, noxious, foul, fouled, soiled, corrupted, defiled, poisoned, filthy, smelly
  2. verb To spoil or mar the sanctity of
    Synonyms: violated, profaned, defiled, desecrated
  3. verb To make morally impure
    Synonyms: tainted, infected, soiled, defiled, vitiated, stained, corrupted, smeared, profaned, poisoned, fouled, dirtied, contaminated, desecrated, debauched, debased, befouled
  4. verb Make impure
    Synonyms: contaminated, poisoned, fouled, defiled, befouled
    Antonyms: cleaned, purified, cleansed

ارجاع به لغت polluted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «polluted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/polluted

لغات نزدیک polluted

پیشنهاد بهبود معانی