Pollute

pəˈluːt pəˈluːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    polluted
  • شکل سوم:

    polluted

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
نجس کردن، آلودن، ملو کردن link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Cars and factories pollute the city's air.
- اتومبیل‌ها و کارخانه‌ها هوای شهر را آلوده می‌کنند.
- Chemical materials are polluting the river.
- مواد شیمیایی رودخانه را آلوده می‌کند.
- to pollute a temple
- معبدی را نجس (آلوده) کردن
- to pollute somebody's honor
- شرف کسی را لکه‌دار کردن
- violent films that pollute young minds
- فیلم‌های پرخشونتی که فکر جوانان را آلوده می‌کند
- a polluted lake
- دریاچه‌ی آلوده
- a polluted cup
- فنجان نجس
- air pollution
- آلودگی هوا
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pollute

  1. verb make dirty; corrupt
    Synonyms:
    dirty foul soil stain spoil contaminate poison infect defile dishonor debase taint mar befoul besmirch adulterate deprave sully violate make filthy debauch desecrate profane alloy
    Antonyms:
    clean cleanse purify

لغات هم‌خانواده pollute

  • verb - transitive
    pollute

ارجاع به لغت pollute

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pollute» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pollute

لغات نزدیک pollute

پیشنهاد بهبود معانی