امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Profane

    prəˈfeɪn prəˈfeɪn
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      profaned

    • شکل سوم:

      profaned

    • سوم‌شخص مفرد:

      profanes

    • وجه وصفی حال:

      profaning

    • صفت تفضیلی:

      more profane

    • صفت عالی:

      most profane

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    verb - transitive adjective
    کفرآمیز، بدزبان، بی‌حرمتی کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - profane art
    - هنر ناوابسته به مذهب
    - his profane references to the prophet
    - اشارات کفرآمیز او به پیامبر
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد profane

    1. adjective immoral, crude, disrespectful of religion
      Synonyms:
      wicked dirty nasty indecent vulgar impure ungodly sinful irreligious worldly temporal foul profanatory obscene smutty coarse irreveverent godless heathen pagan atheistic sacrilegious impious unholy blasphemous abusive infidel unconsecrated unsanctified unhallowed irreverential transient transitory mundane idolatrous filthy raunchy
      Antonyms:
      moral clean sacred
    1. verb defile, desecrate
      Synonyms:
      pollute abuse violate debase contaminate pervert misuse despoil befoul trash swear curse damn scorn mock revile do wrong commit sin vitiate blaspheme commit sacrilege talk dirty tar vice mudsling darn flame prostitute voodoo hoodoo put double whammy on be evil
      Antonyms:
      cleanse purify

    ارجاع به لغت profane

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «profane» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/profane

    لغات نزدیک profane

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه