رفوکردن، رفو، لعنتی، فحش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
My mother used to darn our socks.
مادرم جورابهای ما را رفو میکرد.
His trousers are full of darns.
شلوارش پر از رفوکاری است.
Where did you put that darned book?
آن کتاب لعنتی را کجا گذاشتی؟
Darn it! I am tired of calling him!
اه - از بس صدایش زدم خسته شدم!
(نشان خشم یا آزردگی) اه!، وای!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «darn» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/darn