Prostitute

ˈprɑːstɪtuːt ˈprɒstɪtjuːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    prostituted
  • شکل سوم:

    prostituted
  • سوم‌شخص مفرد:

    prostitutes
  • وجه وصفی حال:

    prostituting
  • شکل جمع:

    prostitutes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive C1
فاحشه، فاحشه شدن، برای پول خود را پست کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- She spent her youth prostituting.
- جوانی خود را به فاحشگی گذراند.
- Do not prostitute thy daughter.
- (انجیل) دختر خود را به روسپی‌گری واندار.
- He turned literary prostitute and wrote poems in praise of tyrants.
- او یک خودفروش ادبی شد و شعر در مدح ستمگران نوشت.
- men who prostitute their learning for the sake of profit
- مردانی که به‌دلیل سود علم خود را می‌فروشند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prostitute

  1. noun person who sells own abilities, talent, or name for inferior purpose
    Synonyms: betrayer, cheater, deceiver, gigolo, hustler, seducer
  2. verb to put one’s talent to an unworthy use
    Synonyms: abuse, cheapen, corrupt, debase, debauch, degrade, demean, deprave, devalue, misapply, misemploy, misuse, pervert, profane, vitiate

ارجاع به لغت prostitute

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prostitute» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prostitute

لغات نزدیک prostitute

پیشنهاد بهبود معانی