امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Temporal

ˈtemprəl ˈtemprəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
دنیوی، غیرروحانی، جسمانی، زمانی، وابسته به گیجگاه، شقیقه‌ای، موقتی، زودگذر فانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the spiritual as well as the temporal power of the Pope
- قدرت روحانی و همچنین دنیوی پاپ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد temporal

  1. adjective material, worldly
    Synonyms: banausic, carnal, civil, earthly, earthy, fleshly, lay, materialistic, mortal, mundane, nonsacred, nonspiritual, physical, profane, secular, sensual, subcelestial, sublunary, terrestrial, unhallowed, unsacred, unsanctified, unspiritual
    Antonyms: mental, otherworldly, spiritual
  2. adjective momentary
    Synonyms: chronological, ephemeral, evanescent, fleeting, fugacious, fugitive, impermanent, of time, passing, short-lived, temporary, transient, transitory
    Antonyms: endless, lasting, permanent, perpetual, persistent

ارجاع به لغت temporal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «temporal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/temporal

لغات نزدیک temporal

پیشنهاد بهبود معانی