گذشتهی ساده:
cleanedشکل سوم:
cleanedسومشخص مفرد:
cleansوجه وصفی حال:
cleaningصفت تفضیلی:
cleanerصفت عالی:
cleanestپاکیزه، عفیف، طاهر، تمیز، نظیف، سترده، مطهر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
cleaning liquid
مایع تمیزکننده
The room was spotlessly clean.
اتاق تر و تمیز بود.
پاک، صاف، زلال، باطراوت، روشن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a clean white shirt
پیراهن پاک و سپید
This soap cleans the stains.
این صابون لکهها را پاک میکند.
(از نظر اخلاقی) پاک، منزه، عاری از گناه
She has always led a clean life.
او همیشه پاک و معصوم زندگی کرده است.
(در مورد شوخی و بذله) با نزاکت
a clean joke
شوخی (جوک) با نزاکت
خوش قواره، خوش هیکل، متناسب
a clean profile
نیمرخ خوشفرم
صاف و ساده (و عاری از تزئینات درهم و پیچیده)
clean architectural lines
خطوط (و سطوح) سادهی معماری
پر مهارت، تردست
a clean stroke
ضربهای ماهرانه
(در مورد مجرا و لوله و غیره) باز، بند نیامده، عاری از گرفتگی
a clean drain
راه آب (یا زیر آب) باز
کامل، بیکموکاست
He made a clean sweep of the matches.
او کلیهی مسابقات را برد.
I had clean forgotten.
کاملاً فراموش کرده بودم.
عاری از خط خوردگی یا قلم زدگی، تمیز و خوانا
a clean copy for the printer
نسخهی پاکنویس جهت (حروفچین) چاپخانه
(امریکا-خودمانی) غیر مسلح، بدون سلاح یا مواد مخدر (و سایر چیزهای غیر قانونی)، (در مورد اتهام) بی گناه
The police searched him and found him clean.
پلیس او را گشت و چیزی گیر نیاورد.
a rough but clean contest
مبارزهی خشن ولی منصفانه
(مذهب) حلال، طیب
Moslems and Jews do not consider pork clean.
مسلمانان و یهودیان گوشت خوک را حلال نمیدانند.
(سگ، گربه و غیره) تربیت شده
Cats are clean animals.
گربه حیوان تمیزی است.
تازه، دستنخورده، مصرف نشده، (کاغذ) سفید، (لباس، ملافه) شسته
to clean up past-due bills
حل و فصل کردن بدهیهای معوقه
The ball went clean through the hoop.
توپ درست از وسط حلقه گذشت.
زدودن، منزه کردن، تنظیف کردن، پاک کردن، تمیز کردن
Pari cleans the house every day.
پری هر روز خانه را تمیز میکند.
تصفیه کردن، درست کردن
تمیز شدن
کاملاً تمیز کردن
خوب پاک کردن
(از اعتیاد به الکل و مخدر و غیره) پاک شدن
سود کلان کردن، پول هنگفت به دست آوردن
(بریز و بپاش دیگران را) نظافت کردن
(امریکا ـ عامیانه) شکست دادن، مغلوب کردن
(امریکا ـ عامیانه) اذعان کردن، اقرار کردن، راست گفتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «clean» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clean