Soil

sɔɪl sɔɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    soiled
  • شکل سوم:

    soiled
  • سوم‌شخص مفرد:

    soils
  • وجه وصفی حال:

    soiling
  • شکل جمع:

    soils

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
کثیف کردن، لکه‌دار کردن، چرک کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- don't eat with soiled hands!
- با دست‌های کثیف خوراک نخور!
- The children soiled their clothes.
- بچه‌ها لباس‌های خود را کثیف کردند.
- The ink has soiled the tablecloth.
- جوهر، رومیزی را لک انداخته است.
- His deeds soiled his family's name.
- اعمال او نام خانواده‌اش را ننگین کرد.
- do not soil your mind with such evil thoughts!
- فکر خودت را با این افکار شیطانی فاسد نکن!
verb - intransitive
چرک شدن، کثیف شدن
noun countable
آلودگی، لکه، کثیفی
- a white shirt free from any soil
- پیراهنی سفید و عاری از هرگونه لک
noun countable
فاضلاب، نجاست، فضله
noun uncountable
خاک
- agricultural soil
- خاک کشاورزی
- sandy soil
- خاک شن‌دار
- rich soil
- خاک غنی
noun countable
سرزمین، خاک، زمین، کشور، مملکت
- ... especially those exiled from their soil
- ... علی‌الخصوص غریبان خاک
- He longed to go back to his native soil.
- از ته دل می‌خواست که بر سرزمین آبا و اجدادی خود باز گردد.
- barren soil
- زمین بایر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد soil

  1. noun earth, dirt
    Synonyms: clay, dry land, dust, grime, ground, land, loam, soot, terra firma
  2. noun land where one lives
    Synonyms: country, home, homeland, homestead, region, spread, terra firma
  3. verb make dirty
    Synonyms: bedraggle, befoul, begrime, besmirch, contaminate, crumb, debase, defile, degrade, dirty, discolor, disgrace, foul, grime, maculate, mess, mess up, muck, muck up, muddy, muss, muss up, pollute, shame, smear, smudge, spatter, spoil, spot, stain, sully, taint, tar, tarnish
    Antonyms: clean

Collocations

  • the soil

    زندگی روستائی، کار کشاورزی

ارجاع به لغت soil

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «soil» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/soil

لغات نزدیک soil

پیشنهاد بهبود معانی