گذشتهی ساده:
soiledشکل سوم:
soiledسومشخص مفرد:
soilsوجه وصفی حال:
soilingشکل جمع:
soilsکثیف کردن، لکهدار کردن، چرک کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
don't eat with soiled hands!
با دستهای کثیف خوراک نخور!
The children soiled their clothes.
بچهها لباسهای خود را کثیف کردند.
The ink has soiled the tablecloth.
جوهر، رومیزی را لک انداخته است.
His deeds soiled his family's name.
اعمال او نام خانوادهاش را ننگین کرد.
do not soil your mind with such evil thoughts!
فکر خودت را با این افکار شیطانی فاسد نکن!
آلودگی، لکه، کثیفی
a white shirt free from any soil
پیراهنی سفید و عاری از هرگونه لک
فاضلاب، نجاست، فضله
خاک
agricultural soil
خاک کشاورزی
sandy soil
خاک شندار
rich soil
خاک غنی
سرزمین، خاک، زمین، کشور، مملکت
... especially those exiled from their soil
... علیالخصوص غریبان خاک
He longed to go back to his native soil.
از ته دل میخواست که بر سرزمین آبا و اجدادی خود باز گردد.
barren soil
زمین بایر
زندگی روستائی، کار کشاورزی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «soil» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/soil