آخرین به‌روزرسانی:

Clay

kleɪ kleɪ

شکل جمع:

clays

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive uncountable

خاک رس، رس، گل، خاک کوزه‌گری، سفال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

a brick made of baked clay

آجری که از خاک رس پخته ساخته شده است

glazed clay vases

گلدان‌های سفالی و لعاب‌دار

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clay

  1. noun workable earth material
    Synonyms:
    earth mud loam adobe pottery brick marl kaolin slip till loess terra cotta argil clunch bole china material argillaceous earth wacke

Collocations

a clay pot

دیگ سفالین، دیزی

سوال‌های رایج clay

شکل جمع clay چی میشه؟

شکل جمع clay در زبان انگلیسی clays است.

ارجاع به لغت clay

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clay» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clay

لغات نزدیک clay

پیشنهاد بهبود معانی