آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Earth

    ɜːrθ ɜːθ

    گذشته‌ی ساده:

    earthed

    شکل سوم:

    earthed

    سوم‌شخص مفرد:

    earths

    وجه وصفی حال:

    earthing

    شکل جمع:

    earths

    توضیحات:

    شکل نوشتاری دیگر این لغت در معنای اول: Earth

    در معنای چهارم و ششم در انگلیسی آمریکایی به‌جای earth از ground استفاده می‌شود.

    معنی earth | جمله با earth

    noun singular uncountable B1

    زمین، کره‌ی زمین، سیاره‌ی زمین (سومین سیاره‌ی نزدیک به خورشید که انسان‌ها بر روی آن زندگی می‌کنند)

    earth, زمین، کره‌ی زمین، سیاره‌ی زمین (سومین سیاره‌ی نزدیک به خورشید که انسان‌ها بر روی آن زندگی می‌کنند)
    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    The earth revolves around the Sun.

    زمین به دور خورشید می‌چرخد.

    From the moon, the Earth looks like a blue marble.

    از سطح ماه، زمین شبیه تیله‌ای آبی به نظر می‌رسد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The Earth is the fifth largest planet of the solar system.

    زمین ازنظر بزرگی پنجمین سیاره‌ی منظومه‌ی شمسی است.

    noun singular uncountable B2

    زمین، خشکی، سطح زمین

    earth, زمین، خشکی، سطح زمین

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    The balloon slowly descended to the earth.

    بالون به‌آرامی به سمت زمین پایین آمد.

    The children lay on the earth, watching the clouds.

    بچه‌ها روی سطح زمین دراز کشیدند و به ابرها نگاه کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The sailor was happy to feel the earth under his feet.

    ملوان خوشحال بود که خشکی را زیر پای خود احساس می‌کرد.

    noun singular uncountable B2

    خاک (ماده‌ای قهوه‌ای‌رنگ و نرم در سطح زمین که گیاهان در آن رشد می‌کنند)

    This clayey earth is not good for agriculture.

    این خاک رسی به درد کشاورزی نمی‌خورد.

    good earth in a broad valley

    خاک خوب در دره‌ای پهناور

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The seeds must be planted in moist earth.

    دانه‌ها باید در خاک مرطوب کاشته شوند.

    noun singular countable

    انگلیسی بریتانیایی برق سیم ارت، سیم اتصال به زمین (سیمی که دستگاه‌های برقی را به زمین وصل می‌کند تا از برق‌گرفتگی جلوگیری شود)

    Check the earth before using electrical devices.

    قبل‌از استفاده از دستگاه‌های برقی، سیم ارت را بررسی کنید.

    An electric shock is less likely if the earth connection is properly set up.

    در صورتی که اتصال سیم ارت به‌درستی برقرار شده باشد، احتمال برق‌گرفتگی کمتر است.

    noun countable

    گودال، حفره، لانه، پناهگاه، سوراخ، خانه (حفره‌ای در زمین که حیواناتی مانند روباه در آن زندگی می‌کنند)

    The rabbit lived in an earth under the tree.

    خرگوش در حفره‌ای زیر درخت زندگی می‌کرد.

    The fox went back to its earth after a long hunt.

    روباه پس‌از شکاری طولانی به گودالش بازگشت.

    verb - transitive

    انگلیسی آمریکایی برق به سیم ارت وصل کردن (به‌کار بردن سیم ارت برای اتصال دستگاه برقی به زمین)

    All machines in the factory are earthed.

    تمام ماشین‌آلات کارخانه به سیم ارت وصل شده‌اند.

    The electrical equipment must be earthed before use.

    برای جلوگیری از شوک الکتریکی، تجهیزات برقی باید قبل‌از استفاده به سیم ارت وصل شوند.

    noun uncountable

    دنیای فانی، جهان مادی، دنیای خاکی

    No treasure on earth can equal inner peace.

    هیچ گنجی در جهان مادی با آرامش درونی برابری نمی‌کند.

    She felt torn between the spiritual world and the desires of the earth.

    او بین دنیای روحانی و خواسته‌های دنیای مادی دچار دوگانگی شده بود.

    noun plural

    جهانیان، ساکنان زمین، انسان‌ها، مردم زمین، زمینیان، بشر

    If Earth doesn’t act now, the consequences will be irreversible.

    اگر بشر اکنون اقدام نکند، پیامدها جبران‌ناپذیر خواهند بود.

    Earth must unite to face this global threat.

    تمام ساکنان زمین باید برای مقابله با این تهدید جهانی متحد شوند.

    noun

    خاک، سرزمین (کشور یا منطقه‌ای خاص)

    this English Earth

    (شکسپیر) این سرزمین انگلستان

    This ancient earth has witnessed countless events throughout history.

    این سرزمین باستانی در طول تاریخ شاهد رویدادهای بی‌شماری بوده است.

    noun

    جسم خاکی، پیکر فانی، تن زمینی (برای اشاره به موجودیت فناپذیر و خاکی انسان)

    After death, the soul ascended, and the earth was buried.

    پس‌از مرگ، روح عروج کرد و جسم در خاک مدفون شد.

    This earth rose from dust and shall return to dust.

    این پیکر فانی از خاک برخاست و به خاک بازخواهد گشت.

    noun

    امور دنیوی، لذات دنیوی، تعلقات دنیوی

    The earth is fleeting, but spiritual fulfillment lasts forever.

    لذات دنیوی زودگذرند، اما رضایت معنوی برای همیشه باقی می‌ماند.

    He was too absorbed in earth to think about his spiritual growth.

    او به‌قدری غرق در امور دنیوی بود که به رشد معنوی خود فکر نمی‌کرد.

    noun

    مجازی ثروت هنگفت، پول خیلی زیاد، دارایی زیاد، پول بسیار

    That car costs the earth.

    آن اتومبیل خیلی گران است.

    They live as if they have the earth to spend.

    آن‌ها طوری زندگی می‌کنند که انگار پول خیلی زیادی برای خرج کردن دارند.

    verb - transitive

    در خاک پنهان کردن، به زیر خاک راندن، با خاک پوشاندن

    The animal earthed itself in a burrow.

    حیوان خود را در لانه‌ای زیر زمین پنهان کرد.

    The workers earthed the cables to prevent electrical hazards.

    کارگران کابل‌ها را با خاک پوشاندند تا از خطرات برق گرفتگی جلوگیری کنند.

    verb - transitive

    (earth up) (گیاهان) خاک دادن، خاک‌دهی کردن، خاک ریختن

    She carefully earthed up the plants.

    او با دقت گیاهان را خاک‌دهی کرد.

    He earthed up the potatoes to protect them from the frost.

    او پای سیب‌زمینی‌ها خاک ریخت تا از یخ‌زدگی آن‌ها جلوگیری کند.

    verb - intransitive

    (حیوانات) در خاک پنهان شدن، زیر زمین مخفی شدن

    The badger earthed to avoid the hounds.

    گورکن برای فرار از سگ‌ها در خاک پنهان شد.

    The rabbit quickly earthed to escape the predator.

    خرگوش برای فرار از شکارچی، سریعاً در زیر زمین مخفی شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد earth

    1. noun the world
      Synonyms:
      world globe planet universe cosmos creation sphere orb terra apple terrestrial sphere big blue marble terra firma terrene sublunary world vale macrocosm dust star
    1. noun ground, soil
      Synonyms:
      dirt soil land dust mud sand clay loam topsoil fill surface deposit humus muck sod turf gravel subsoil compost clod shore coast dry land terrain alluvium terra firma marl peat moss glebe terrane

    Collocations

    the (four) corners of the earth (or world)

    از هر طرف، اکناف جهان، چهار گوشه‌ی جهان

    scorched earth policy

    (در جنگ) سیاست خراب کردن و سوزاندن همه‌چیز به‌ویژه مزارع گندم و غیره در جلوی قشون دشمن

    Idioms

    charge (or cost or pay) (somebody) the earth

    (انگلیس - عامیانه) بسیار گران بودن، خیلی تمام شدن

    come back (or down) to earth

    واقع‌بین شدن، از عرش به زیر آمدن

    go to earth

    (انگلیس) پنهان شدن، به سوراخ (یا لانه‌ی خود) پناه بردن

    look (or be or feel) like nothing on earth

    عجیب و غریب، زشت و بد

    on earth

    برای تشدید معنی و معمولاً بعد از what و why و who و where به کار می‌رود

    Idioms بیشتر

    run to earth

    (شکار) جستجو کردن، (پس از جستجو) یافتن

    ends of the earth

    جاهای دورافتاده، جاهای دوردست، آن سوی دنیا

    move heaven and earth

    حداکثر کوشش خود را کردن، زمین و زمان را به هم زدن، چهاوچها کردن

    آسمان و زمین را به هم دوختن، بیشترین سعی خود را کردن

    the meek shall inherit the earth

    (انجیل) دنیا از آن افتادگان خواهد بود

    salt of the earth

    (انجیل) صالح و خوب، نیکومنش

    how, what, why, etc. on earth...

    اصلاً چطور/چی/چرا/چه‌کسی/چه‌وقت...؟ (برای ابراز احساس شدید نارضایتی، تعجب، شک و سردرگمی درباره‌ی اتفاق یا موضوعی غیرقابل باور)

    لغات هم‌خانواده earth

    • noun
      earth, earthling, earthiness
    • adjective
      earthy, earthly, earthen
    • verb - transitive
      unearth

    سوال‌های رایج earth

    معنی earth به فارسی چی میشه؟

    کلمه "earth" در زبان انگلیسی به معنای "زمین" است و یکی از واژه‌های کلیدی در زبان و فرهنگ است. این واژه به چندین مفهوم مختلف اشاره دارد که در ادامه به توضیح آن‌ها می‌پردازیم.

    ۱. تعریف زمین

    زمین به عنوان سومین سیاره از لحاظ فاصله از خورشید، در منظومه شمسی قرار دارد. این سیاره تنها مکانی است که به طور قطع وجود حیات در آن تأیید شده است. زمین حدود ۴.۵ میلیارد سال پیش شکل گرفته و دارای ویژگی‌های منحصر به فردی است که آن را برای زندگی مناسب می‌سازد، از جمله وجود آب مایع، جو مناسب و دماهای قابل تحمل.

    ۲. ساختار زمین

    زمین از چند لایه تشکیل شده است: هسته داخلی، هسته خارجی، گوشته و پوسته. هسته داخلی عمدتاً از آهن و نیکل تشکیل شده و در دماهای بسیار بالا قرار دارد. هسته خارجی مایع است و حرکت آن باعث ایجاد میدان مغناطیسی زمین می‌شود. گوشته، که حجم بیشتری از زمین را اشغال کرده، به طور عمده از سنگ‌های سیلیکاتی تشکیل شده و پوسته زمین نازک‌ترین لایه است که ما روی آن زندگی می‌کنیم.

    ۳. زمین در فرهنگ و زبان

    در زبان‌های مختلف، واژه "زمین" معانی مختلفی دارد. به عنوان مثال، در ادبیات، زمین می‌تواند نماد زندگی، ثروت، و حتی مرگ باشد. در برخی فرهنگ‌ها، زمین به عنوان مادر یا نماد باروری شناخته می‌شود. در زبان فارسی، ما واژه‌هایی مانند "خاک" و "زمین" داریم که هر کدام معانی خاص خود را دارند.

    ۴. زمین‌شناسی و محیط زیست

    زمین‌شناسی به مطالعه ساختار و تاریخ زمین می‌پردازد و شامل عناصری مانند زلزله‌ها، آتشفشان‌ها و تغییرات اقلیمی است. این علم به ما کمک می‌کند تا فرآیندهای طبیعی را درک کنیم و تأثیرات انسانی بر محیط زیست را شناسایی کنیم. حفظ محیط زیست و مقابله با تغییرات اقلیمی از جمله چالش‌های بزرگ عصر حاضر به شمار می‌رود.

    ۵. زمین و فناوری

    توسعه فناوری‌های فضایی و اکتشافات فضایی، ما را قادر ساخته‌اند تا زمین را از فضا مشاهده کنیم و اطلاعات دقیقی درباره آن جمع‌آوری کنیم. تصاویر ماهواره‌ای به ما در مدیریت منابع طبیعی، پیش‌بینی بلایای طبیعی و نظارت بر تغییرات اقلیمی کمک می‌کنند.

    ۶. نکات جالب درباره زمین

    - زمین تنها سیاره‌ای است که در آن آب مایع به وفور وجود دارد.

    - حدود ۷۱ درصد از سطح زمین را آب پوشانده است.

    - زمین دارای یک میدان مغناطیسی است که از ما در برابر اشعه‌های مضر خورشید محافظت می‌کند.

    - زمین در حال حاضر در حال تجربه تغییرات اقلیمی شدید است که ناشی از فعالیت‌های انسانی است.

    گذشته‌ی ساده earth چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده earth در زبان انگلیسی earthed است.

    شکل سوم earth چی میشه؟

    شکل سوم earth در زبان انگلیسی earthed است.

    شکل جمع earth چی میشه؟

    شکل جمع earth در زبان انگلیسی earths است.

    وجه وصفی حال earth چی میشه؟

    وجه وصفی حال earth در زبان انگلیسی earthing است.

    سوم‌شخص مفرد earth چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد earth در زبان انگلیسی earths است.

    ارجاع به لغت earth

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «earth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/earth

    لغات نزدیک earth

    • - earshot
    • - earsplitting
    • - earth
    • - earth mother
    • - earth science
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.