با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Terrain

teˈreɪn / / tə- teˈreɪn / / tə-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    terrains

معنی

  • noun C1
    زمینه، عوارض زمین، زمین، ناحیه، نوع زمین
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد terrain

  1. noun landscape
    Synonyms: area, bailiwick, contour, country, domain, dominion, field, form, ground, land, profile, province, region, shape, soil, sphere, territory, topography, turf
    Antonyms: sky

ارجاع به لغت terrain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «terrain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/terrain

لغات نزدیک terrain

پیشنهاد بهبود معانی