شکل جمع:
terrainsزمین، ناحیه، محیط (همراه با ویژگیهای فیزیکیاش)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The terrain was rocky and uneven, making the hike difficult.
زمین، سنگی و ناهموار بود و پیادهروی را دشوار میکرد.
The vehicle struggled to move through the muddy terrain.
وسیلهی نقلیه برای حرکت در زمین گلی به سختی افتاده بود.
The mountain bike is designed to handle challenging terrain.
این دوچرخهی کوهستانی برای مقابله با محیطهای چالشبرانگیز طراحی شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «terrain» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/terrain