آخرین به‌روزرسانی:

Terrain

teˈreɪn / / tə- teˈreɪn / / tə-

شکل جمع:

terrains

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1

زمین، ناحیه، محیط (همراه با ویژگی‌های فیزیکی‌اش)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The terrain was rocky and uneven, making the hike difficult.

زمین، سنگی و ناهموار بود و پیاده‌روی را دشوار می‌کرد.

The vehicle struggled to move through the muddy terrain.

وسیله‌ی نقلیه برای حرکت در زمین گلی به سختی افتاده بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The mountain bike is designed to handle challenging terrain.

این دوچرخه‌ی کوهستانی برای مقابله با محیط‌های چالش‌برانگیز طراحی شده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد terrain

  1. noun landscape, an area of land, when considering its natural features
    Synonyms:
    area land region territory country ground field domain soil topography contour form shape profile province sphere dominion turf bailiwick
    Antonyms:
    sky

سوال‌های رایج terrain

شکل جمع terrain چی میشه؟

شکل جمع terrain در زبان انگلیسی terrains است.

ارجاع به لغت terrain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «terrain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/terrain

لغات نزدیک terrain

پیشنهاد بهبود معانی