حوزهی مأموریت بخشدار، بلوک، بخش
Personnel matters are my bailiwick and I will not tolerate any interference!
امور کارگزینی تحت تصدی من است و هیچگونه مداخلهای را تحمل نخواهم کرد!
He often had to pay the wages and expenses of the royal huntsmen out of the issues of his bailiwick.
او خارج از مسائل مربوط به حوزهی مأموریتش باید دستمزدها و هزینههای شکارچیان سلطنتی را میپرداخت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bailiwick» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bailiwick