گذشتهی ساده:
fieldedشکل سوم:
fieldedسومشخص مفرد:
fieldsوجه وصفی حال:
fieldingشکل جمع:
fieldsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
در زمینه یا حوزهی واقعی خود مورد آزمایش و بررسی قرار دادن
زمین باز و صاف
بسیار موفق و شادکام بودن، موفقیت درخشان داشتن، کار مورد علاقهی خود را با حرارت انجام دادن
(در مسابقه یا عملیات رزمی یا بازرگانی و غیره) ادامه دادن (به فعالیت)، (بهطور موفقیتآمیز) دنبال کردن
از همه جلو بودن، در پیشاپیش بودن
(در آن واحد) به چند فعالیت پرداختن، با بیش از یک نفر یا یک کار سر و کار داشتن، (در مورد رابطهی جنسی) از هر چمن گلی چیدن
(عامیانه) بیش از یک معشوقه داشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «field» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/field