امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fairground

ˈferɡraʊnd ˈfeəɡraʊnd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fairgrounds

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
محوطه‌ی نمایشگاه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The fairground was bustling with families and children enjoying the various games and activities.
- محوطه‌ی نمایشگاه مملو از خانواده‌ها و کودکانی بود که از بازی‌ها و فعالیت‌های مختلف لذت می‌بردند.
- The fairground was alive with the sounds of music.
- محوطه‌ی نمایشگاه با نواهای موسیقی زنده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fairground

  1. noun
    Synonyms:
    enclosure coliseum racetrack racecourse exhibition place fairway concourse place rink booth stall midway exposition show ring amusement-park

ارجاع به لغت fairground

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fairground» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fairground

لغات نزدیک fairground

پیشنهاد بهبود معانی