فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Racetrack

ˈreɪstræk ˈreɪs-træk

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

ورزش مسیر مسابقه، زمین مسابقه، پیست مسابقه (معمولاً دایره‌ای‌ و برای ورزش‌هایی مانند اسب‌دوانی و دوچرخه‌سواری و اتومبیل‌رانی و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

They are not racetrack operators.

آن‌ها گرداننده‌ی زمین مسابقه نیستند.

Reports suggest that the famous racetrack has been made bigger, though.

گزارش‌ها حاکی از آن است که پیست مسابقه‌ی معروف، بزرگ‌تر شده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد racetrack

  1. noun course for racing
    Synonyms:
    race course running track arena cinder track speed track

ارجاع به لغت racetrack

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «racetrack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/racetrack

لغات نزدیک racetrack

پیشنهاد بهبود معانی