با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Fairbanks

    American: ˈferbəŋks British: ˈferbəŋks
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها

    دوگلاس فربنکس (هنرپیشه‌ی آمریکایی)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    شهر فربنکس (در مرکز ایالت آلاسکا ـ آمریکا)
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد fairbanks

    1. noun United States film actor noted for his swashbuckling roles (1883-1939)
      Synonyms: Douglas Fairbanks Jr., douglas fairbanks, Douglas Elton Fairbanks, Julius Ullman

    ارجاع به لغت fairbanks

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «fairbanks» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fairbanks

    لغات نزدیک fairbanks

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی