(فقط) مناسب برای هوای خوب، در هوای خوب
a fair-weather sailboat
کشتی بادبانی ویژهی هوای ملایم (که در هوای بد نمیشود از آن استفاده کرد)
The fair-weather picnic was wonderful, with the sun shining and a light breeze.
پیکنیک در هوای خوب، با نور خورشید و نسیم ملایم فوقالعاده بود.
روز خوشی، بیوفا، نیمهراه (رفیق)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I prefer to surround myself with genuine friends who are there for me through both the good times and the bad, not fair-weather friends.
ترجیح میدهم اطرافم را با دوستان واقعی احاطه کنم که هم در زمانهای خوب و هم در بدیها کنار من هستند، نه با دوستان روز خوشی.
The fair-weather fans quickly turned against the team as soon as they started losing games.
هواداران بیوفا به محض اینکه تیم شروع به از دست دادن بازیها کردند، به سرعت مقابل تیم قرار گرفتند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fair-weather» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fair-weather