۷۰٪ تخفیف نوروزی تا ۷ فروردین ۱۴۰۴ - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Concourse

ˈkɑːŋkɔːrs ˈkɒŋkɔːs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    concourses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
گروه، محل ملاقات، محل اجتماع، محل تلاقی چند خیابان یا جاده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- In the airport's concourse, people were moving in every direction.
- در تالار مرکزی فرودگاه مردم در هرجهت در حرکت بودند.
- an immense concourse of workers and farmers
- گروه عظیمی از کارگران و کشاورزان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد concourse

  1. noun passageway
    Synonyms:
    road street path hall entrance highway avenue lobby foyer lounge boulevard meeting place rallying point
  1. noun crowd, group
    Synonyms:
    group crowd gathering collection mob meeting gang throng assemblage assembly junction joining linkage multitude convergence confluence concursion rout crush

ارجاع به لغت concourse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concourse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/concourse

لغات نزدیک concourse

پیشنهاد بهبود معانی