فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Convergence

kənˈvɜːrdʒəns kənˈvɜːdʒəns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    convergences

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
هم‌گرایی، تقارب، هم‌راستایی، هم‌سویی، همسانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Technological convergence has changed how we interact with media.
- هم‌گرایی فناوری نحوه‌ی تعامل ما با رسانه‌ها را تغییر داده است.
- We aim for a convergence of strategy across all departments.
- هدف ما هم‌راستایی استراتژی در تمامی بخش‌هاست.
- the convergence of rays in the focus of the lens
- هم‌گرایی اشعه در کانون عدسی
- the convergence of roads in Ravand
- هم‌رسی (تلاقی) راه‌ها در راوند
- the convergence of industrialized Western societies
- همسانی جوامع صنعتی غرب
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد convergence

  1. noun union
    Synonyms:
    meeting merging confluence concurrence

Collocations

  • angle of convergence

    زاویه‌ی هم‌گرایی (تقارب)، زاویه‌ی عکس‌برداری

ارجاع به لغت convergence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «convergence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/convergence

لغات نزدیک convergence

پیشنهاد بهبود معانی