گذشتهی ساده:
convergedشکل سوم:
convergedسومشخص مفرد:
convergesوجه وصفی حال:
convergingهمگرا بودن
توجه به یک نقطه یا یک مقصد مشترک، (ریاضی) تقارب خطوط، وجود تشابه، همگراشدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A place where three roads converge.
محلی که در آن سه راه با هم تلاقی میکنند.
Demonstrators converged in Tajrish square.
تظاهرکنندگان در میدان تجریش به هم ملحق شدند.
In economic matters, the two leaders' ideas converged.
در مورد امور اقتصادی عقاید دو رهبر در یک راستا بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «converge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/converge