امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Concurrence

kənˈkɜrːns kənˈkʌrəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
موافقت، توافق، دم‌سازی، رضایت، تصادف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- a concurrence of events
- هم‌زمانی رویدادها
- Without the parent's concurrence, this marriage will be impossible.
- بدون موافقت والدین این ازدواج غیرممکن خواهد بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد concurrence

  1. noun Acting together, as agents or circumstances or events
    Synonyms:
    concurrency
  1. noun Harmonious mutual understanding
    Synonyms:
    accord agreement concord simultaneity concordance consonance meeting-of-minds coincidence synchroneity harmony rapport tune synchronism unity conjunction unanimity co-occurrence
  1. adjective
    Synonyms:
    synchronistic synchronous
  1. verb
    Synonyms:
    agree concur

ارجاع به لغت concurrence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concurrence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/concurrence

لغات نزدیک concurrence

پیشنهاد بهبود معانی