فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Synchronism

ˈsɪŋkrəˌnɪzəm ˈsɪŋkrənɪzm

معنی

noun

همگاهی، هم‌زمانی، هم‌وقتی، ایجاد هم‌زمانی، انطباق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد synchronism

  1. noun the relation that exists when things occur at the same time
    Synonyms:
    synchronization synchronisation synchrony synchronizing synchronicity synchroneity
    Antonyms:
    asynchronism

ارجاع به لغت synchronism

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «synchronism» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/synchronism

لغات نزدیک synchronism

پیشنهاد بهبود معانی