گذشتهی ساده:
synchronizedشکل سوم:
synchronizedسومشخص مفرد:
synchronizesوجه وصفی حال:
synchronizingهمگاه بودن، همزمان کردن، از حیث زمان با هم مطابق کردن، انطباق زمانی داشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Let us synchronize our watches.
بیا ساعتهایمان را همزمان کنیم (با هم میزان کنیم).
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «synchronize» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/synchronize