شکل جمع:
assembliesاجتماع، انجمن، مجمع، مجلس، گروه، گردهمایی
The general assembly voted on the new resolution.
مجلس عمومی به قطعنامهی جدید رأی داد.
The student assembly debated the issue of uniforms.
انجمن دانشآموزی درمورد موضوع لباس فرم بحث کرد.
A large assembly gathered to protest the new law.
اجتماع بزرگی برای اعتراض به قانون جدید گرد هم آمدند.
The assembly's decision was met with mixed reactions.
تصمیم مجمع با واکنشهای متفاوتی روبهرو شد.
The constitution guarantees the rights of assembly and freedom of expression.
قانون اساسی حق گرد آمدن و آزادی بیان را تضمین کرده است.
a great assembly of poets and writers
گردهمایی بزرگی از شعرا و نویسندگان
an assembly hall
تالار گردهمایی
مراسم صبحگاهی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The school assembly is held every Monday morning.
مراسم صبحگاه مدرسه هر دوشنبه صبح برگزار میشود.
The headteacher announced new rules during the morning assembly.
مدیر، قوانین جدید را در مراسم صبحگاهی اعلام کرد.
مونتاژ، سوار کردن (نصب کردن قطعات در کنار هم)
The parts are ready for assembly.
اجزا آمادهی سوار کردن هستند.
Quality control is crucial after the assembly of the product.
کنترل کیفیت پساز مونتاژ محصول بسیار مهم است.
There was a problem during the assembly of the aircraft wings.
در حین سوار کردن بالهای هواپیما مشکلی پیش آمد.
The assembly of the engine requires precision tools.
مونتاژ موتور نیازمند ابزار دقیق است.
سرهمبندی، مونتاژ (سازهی مونتاژشده)
The new machine assembly includes several upgraded components.
مونتاژ دستگاه جدید شامل چندین قطعهی ارتقایافته است.
This assembly is designed for easy maintenance and repair.
این سرهمبندی برای نگهداری و تعمیر آسان طراحی شده است.
This motor has a separate power assembly.
این موتور دستگاه نیرورسانی مجزایی دارد.
مجلس شورای ملی، پارلمان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «assembly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/assembly