با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Manufacturing

ˌmænjəˈfæktʃrɪŋ ˌmænjəˈfæktʃrɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    manufactured
  • شکل سوم:

    manufactured
  • سوم‌شخص مفرد:

    manufactures

توضیحات

مخفف این لغت .mfg است.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb uncountable B2
اقتصاد ساخت، تولید

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Manufacturing plays a crucial role in the economy.
- تولید نقش مهمی در اقتصاد دارد.
- The manufacturing process requires precision and efficiency.
- فرآیند تولید نیاز به دقت و کارایی دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد manufacturing

  1. noun production
    Synonyms: of processed goods accomplishment, assembling, assembly, casting, completion, composing, composition, construction, creation, doing, erection, fabrication, finishing, forging, formation, making, mass-production, preparing, produce, tooling

ارجاع به لغت manufacturing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «manufacturing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/manufacturing

لغات نزدیک manufacturing

پیشنهاد بهبود معانی