گذشتهی ساده:
castشکل سوم:
castسومشخص مفرد:
castsشکل جمع:
castingsفضله، مدفوع
The fishermen used worm castings as bait to attract more fish.
ماهیگیران از فضلهی کرم بهعنوان طعمه استفاده میکردند تا ماهیهای بیشتری را جذب کنند.
The bird pecked at the casting left behind by the earthworm.
پرنده به فضلهای که کرم خاکی پشت سرش گذاشته بود، نوک زد.
پرتاب، انداختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The casting of shadows on the wall created a haunting atmosphere.
سایه انداختن روی دیوار فضایی ترسناک ایجاد کرد.
The casting of the fishing line was perfect, landing right in the desired spot.
پرتاب قلاب ماهیگیری عالی بود و درست در نقطهی مورد نظر فرود آمد.
ریختهگری
She enjoyed watching the casting process.
او از تماشای مراحل ریختهگری لذت میبرد.
The casting of the new sculpture was flawless.
ریختهگری مجسمهی جدید بیعیبونقص بود.
(فلزکاری) ریختهگری پیدرپی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «casting» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/casting