امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Training

ˈtreɪnɪŋ ˈtreɪnɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    trained
  • شکل سوم:

    trained
  • سوم‌شخص مفرد:

    trains
  • شکل جمع:

    trainings

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B1
پرورش، تربیت، تعلیم، کارآموزی، مکتب، مشق، آموزش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- driver training
- آموزش رانندگی
- the training of new nurses
- تربیت پرستاران جدید
noun uncountable
ورزش تمرین ورزشی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد training

  1. noun preparation
    Synonyms:
    background basics buildup chalk talk coaching cultivation discipline domestication drill education exercise foundation grounding groundwork guidance indoctrination instruction practice preliminaries principles readying schooling seasoning sharpening teaching tuition tune-up tutelage upbringing warm-up workout

Collocations

  • training camp

    اردوگاه پرورش ورزشکاران، فرهیختگاه

لغات هم‌خانواده training

ارجاع به لغت training

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «training» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/training

لغات نزدیک training

پیشنهاد بهبود معانی