فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Trainer

ˈtreɪnər ˈtreɪnə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    trainers

معنی

  • noun countable B1
    مربی، تعلیم‌دهنده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد trainer

  1. noun instructor, teacher
    Synonyms: adviser, breeder, coach, demonstrator, drill sergeant, guide, handler, lecturer, mentor, professor, tutor

لغات هم‌خانواده trainer

ارجاع به لغت trainer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trainer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/trainer

لغات نزدیک trainer

پیشنهاد بهبود معانی