آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳ مرداد ۱۴۰۳

    Trainer

    ˈtreɪnər ˈtreɪnə

    شکل جمع:

    trainers

    توضیحات:

    شکل نوشتاری دیگر معنای دوم این لغت در انگلیسی بریتانیایی: training shoe

    معنای دوم در انگلیسی آمریکایی به‌جای trainer از sneaker استفاده می‌شود.

    معنی trainer | جمله با trainer

    noun countable B1

    مربی، تعلیم‌دهنده، تربیت‌کننده (حیوانات)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    She hired a trainer to help her dog learn new tricks.

    او یک مربی استخدام کرد تا به سگش کمک کند تا ترفندهای جدید را یاد بگیرد.

    The horse trainer had a natural ability to connect with the animals.

    مربی اسب دارای توانایی ذاتی برای ارتباط با حیوانات بود.

    noun plural countable A2

    انگلیسی بریتانیایی پوشاک کفش ورزشی، کتونی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    I bought a new pair of trainers for my morning runs.

    برای دویدن صبحگاهی یک جفت کتونی جدید خریدم.

    He wore his trainers to the gym.

    او کفش‌های ورزشی‌اش را برای باشگاه می‌پوشید.

    noun countable

    ورزش مربی (ورزشی)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    I hired a new trainer to help me train for a marathon.

    من یک مربی جدید گرفتم تا به من کمک کند برای ماراتن تمرین کنم.

    The trainer encouraged me to push myself during each workout session.

    مربی مرا تشویق کرد که در هر جلسه‌ی تمرین به خودم فشار بیاورم.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد trainer

    1. noun instructor, teacher
      Synonyms:
      teacher lecturer tutor professor coach mentor adviser guide demonstrator handler drill sergeant breeder

    لغات هم‌خانواده trainer

    • noun
      trainee, trainer, training, retraining
    • adjective
      trained
    • verb - transitive
      train, retrain

    سوال‌های رایج trainer

    شکل جمع trainer چی میشه؟

    شکل جمع trainer در زبان انگلیسی trainers است.

    ارجاع به لغت trainer

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «trainer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trainer

    لغات نزدیک trainer

    • - trainee
    • - traineeship
    • - trainer
    • - training
    • - training camp
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.