آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Tutor

    ˈtuːtər ˈtjuːtə

    گذشته‌ی ساده:

    tutored

    شکل سوم:

    tutored

    سوم‌شخص مفرد:

    tutors

    وجه وصفی حال:

    tutoring

    شکل جمع:

    tutors

    معنی tutor | جمله با tutor

    noun countable B2

    معلم خصوصی، مدرس خصوصی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    My parents hired a tutor to teach me Spanish.

    پدرومادرم یک مدرس خصوصی استخدام کردند تا به من اسپانیایی یاد بدهد.

    The tutor worked with this boy twice a week to improve his reading skills.

    این معلم خصوصی هفته‌ای دو بار با این پسر کار می‌کرد تا مهارت‌های خواندن او را بهبود بخشد.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی استاد مشاور، استاد راهنما

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    The tutor provided invaluable guidance to his students.

    استاد مشاور راهنمایی‌های ارزشمندی به دانشجویانش ارائه کرد.

    I met with my tutor once a week to receive feedback.

    هفته‌ای یک‌بار با استاد راهنمایم ملاقات می‌کردم تا بازخورد دریافت کنم.

    verb - intransitive verb - transitive

    درس دادن، آموزش دادن (خصوصی)، به‌صورت خصوصی درس دادن، تدریس کردن

    My neighbor has agreed to tutor my son in math after school.

    همسایه‌ام پذیرفته است که بعد از مدرسه به پسرم ریاضی درس بدهد.

    I need someone to tutor me in music theory before my upcoming exam.

    به کسی نیاز دارم که پیش از امتحان آتی‌ام تئوری موسیقی را به من آموزش دهد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Her work was divided between tutoring and research.

    کار او بین تدریس و تحقیق تقسیم شده بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد tutor

    1. noun person who teaches another privately
      Synonyms:
      teacher instructor educator mentor guide coach lecturer prof private teacher preceptor guardian governor teach grind
      Antonyms:
      student pupil
    1. verb teach someone privately
      Synonyms:
      teach train educate instruct guide coach school direct lecture drill ready discipline edify update drum into clue lay it out for let in on
      Antonyms:
      learn

    سوال‌های رایج tutor

    گذشته‌ی ساده tutor چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده tutor در زبان انگلیسی tutored است.

    شکل سوم tutor چی میشه؟

    شکل سوم tutor در زبان انگلیسی tutored است.

    شکل جمع tutor چی میشه؟

    شکل جمع tutor در زبان انگلیسی tutors است.

    وجه وصفی حال tutor چی میشه؟

    وجه وصفی حال tutor در زبان انگلیسی tutoring است.

    سوم‌شخص مفرد tutor چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد tutor در زبان انگلیسی tutors است.

    ارجاع به لغت tutor

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «tutor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tutor

    لغات نزدیک tutor

    • - tutelage
    • - tutelary
    • - tutor
    • - tutorage
    • - tutoress
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.