گذشتهی ساده:
mentoredشکل سوم:
mentoredسومشخص مفرد:
mentorsوجه وصفی حال:
mentoringشکل جمع:
mentorsمربی، ناصح، پندآموز، مرشد، معلم، آموزگار
They believed that each young man needed a mentor.
آنان معتقد بودند که هر مرد جوانی یک مرشد لازم دارد.
A good mentor is someone who is willing to share their knowledge and experiences with others.
یک مربی خوب کسی است که دوست دارد دانش و تجربیات خود را با دیگران به اشتراک بگذارد.
راهنمایی کردن، مربیگری کردن، پندآموزی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It is hard to mentor those who haven't yet made up their mind.
راهنمایی کسانی که هنوز مصمم نشدهاند، دشوار است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mentor» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mentor