با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Update

ʌpˈdeɪt ʌpˈdeɪt ʌpˈdeɪt ʌpˈdeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    updated
  • شکل سوم:

    updated
  • سوم‌شخص مفرد:

    updates
  • وجه وصفی حال:

    updating
  • شکل جمع:

    updates

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive B2
به‌روز‌رسانی کردن، روزآمد کردن، به‌هنگام‌‌رسانی کردن، به‌روز کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- Please update the software to the latest version.
- لطفا نرم‌افزار را به آخرین نسخه به‌روزرسانی کنید.
- Fast Dictionary's database is constantly updated to meet the changing demands of language.
- بانک اطلاعاتی فست‌دیکشنری به‌طور مداوم به‌روز می‌شود تا پاسخگوی نیازهای درحال تغییر زبان باشد.
- She will update the report after the meeting.
- او بعداز جلسه‌ی امروز گزارش را به‌روزرسانی خواهد کرد.
verb - transitive B1
(آخرین تغییرات و اطلاعات) در جریان گذاشتن، در جریان قرار دادن، اطلاع‌رسانی کردن
- Please update me on the project's progress.
- لطفاً من را در جریان پیشرفت پروژه قرار دهید.
- He forgot to update his team on the new policies.
- او فراموش کرد که اعضای تیمش را جریان سیاست‌های جدید بگذارد.
noun countable B1
(آخرین اطلاعات، اخبار و تغییرات) به‌روزرسانی، آپدیت
- The manager is doing an update on the project timeline.
- مدیر درحال به‌روزرسانی جدول زمانی پروژه است.
- The team shared an update on the new software features.
- اعضای تیم آخرین اطلاعات را در مورد ویژگی‌های جدید نرم‌افزار به اشتراک گذاشتند.
noun B2
نسخه‌ی به‌روزشده، نسخه‌ی نوسازی‌شده، نسخه‌ی به‌روزرسانی‌شده
- She sent me an update of the meeting schedule yesterday.
- او دیروز نسخه‌ی به‌روزرسانی‌شده‌ی برنامه‌ی جلسه را برای من ارسال کرد.
- She was excited to see an update of an old movie that she loved as a child.
- او از دیدن نسخه‌ی نوسازی‌شده‌ی فیلم قدیمی دوران کودکی‌اش هیجان‌زده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد update

  1. verb to make something more modern or suitable for use now by adding new information or changing its design
    Synonyms: amend, modernize, refresh, refurbish, rejuvenate, renew, renovate, restore, revise
    Antonyms: antique, make old
  2. verb to give someone the most recent information
  3. noun an act of updating something or someone with new information
  4. noun a new form of something that existed at an earlier time

ارجاع به لغت update

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «update» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/update

لغات نزدیک update

پیشنهاد بهبود معانی