فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Rejuvenate

rɪˈdʒuːvəneɪt rɪˈdʒuːvəneɪt

گذشته‌ی ساده:

rejuvenated

شکل سوم:

rejuvenated

سوم‌شخص مفرد:

rejuvenates

وجه وصفی حال:

rejuvenating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

دوباره جوان کردن، جوانی از سر گرفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The long vacation seems to have rejuvenated her.

چنین می‌نماید که تعطیلات طولانی او را جوان کرده است.

creams that rejuvenate facial skin

کرم‌هایی که پوست صورت را جوان می‌کند

نمونه‌جمله‌های بیشتر

reforms that are aimed at rejuvenating the economy of the country

اصلاحاتی که هدف‌شان بازتوانمندی اقتصاد کشور است

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rejuvenate

  1. verb make new again
    Synonyms:
    renew restore reclaim recondition reconstruct recover refresh rehabilitate renovate revitalize update modernize reanimate regenerate reinvigorate retread revivify exhilarate do do up spruce spruce up give new life to breathe new life into make young again restitute give face lift to
    Antonyms:
    destroy ruin kill

ارجاع به لغت rejuvenate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rejuvenate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rejuvenate

لغات نزدیک rejuvenate

پیشنهاد بهبود معانی