گذشتهی ساده:
rejuvenatedشکل سوم:
rejuvenatedسومشخص مفرد:
rejuvenatesوجه وصفی حال:
rejuvenatingدوباره جوان کردن، جوانی از سر گرفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The long vacation seems to have rejuvenated her.
چنین مینماید که تعطیلات طولانی او را جوان کرده است.
creams that rejuvenate facial skin
کرمهایی که پوست صورت را جوان میکند
reforms that are aimed at rejuvenating the economy of the country
اصلاحاتی که هدفشان بازتوانمندی اقتصاد کشور است
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rejuvenate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rejuvenate