گذشتهی ساده:
rejoinedشکل سوم:
rejoinedسومشخص مفرد:
rejoinsوجه وصفی حال:
rejoiningپاسخ دفاعی دادن، در پاسخ گفتن، دوباره پیوستن به
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He rejoined us.
او دوباره به ما پیوست.
Hassan resigned but rejoined the company later.
حسن استعفا داد، ولی بعداً دوباره به عضویت شرکت درآمد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rejoin» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rejoin