فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Rejoin

ˌrɪːˈdʒɔɪn ˌrɪːˈdʒɔɪn

گذشته‌ی ساده:

rejoined

شکل سوم:

rejoined

سوم‌شخص مفرد:

rejoins

وجه وصفی حال:

rejoining

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb

پاسخ دفاعی دادن، در پاسخ گفتن، دوباره پیوستن به

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He rejoined us.

او دوباره به ما پیوست.

Hassan resigned but rejoined the company later.

حسن استعفا داد، ولی بعداً دوباره به عضویت شرکت درآمد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rejoin

  1. verb to join again
    Synonyms:
    go back to reenlist sign up again re-up
  1. verb to answer
    Synonyms:
    answer respond reply return come back retort repay riposte assemble reunite

ارجاع به لغت rejoin

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rejoin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rejoin

لغات نزدیک rejoin

پیشنهاد بهبود معانی